حرکتهای زیادی با نام بصیرت و بصیرت سازی در مجموعههای دانشگاهی و غیر دانشگاهی در چند وقت گذشته انجام شده است. اما باید پرسید آیا با این کارها توانستهایم حداقل مصداقهای بصیرت را تعریف کرده و به جامعه منتقل کنیم یا نه؟
اگر معنی بصیرت را شناخت بین حق و باطل بدانیم، آیا خود مسئولین در وهله اول و فرهیختگان و نخبگان در وهله دوم این شناخت را دارند؟
به تعبیری بصیرت از معلومات و اخبار دانستن متمایز است اما در عین حال که با آنها متفاوت است، با وجود بصیرت این معلومات در مسیر صحیح قرار می گیرد اما اگر همین معلومات بدون بصیرت باشد باعث میشود حتی بعضی نخبگان هم در راه کج قدم بگذراند و در امتحانی که بسیاری از مردم قبول شدند آنها مردود شوند.
در کل معلومات برای حرکت وابسته به بصیرت است اما بصیرت وابستگی مطلق به معلومات ندارد، به بیان واضح تر هرکس معلومات بیشتری داشت لزوما بصیرتر نیست.
هر انسانی برای رسیدن به سعادت نیازمند بصیرت است اما
با کلیشه ای شدن این مهم، استفادههای نابهجا و ابزاری از آن به منظور تخریب دیگران سبب میشود از درک صحیح و دقیق آن غافل شویم.
حال وظیفه هر فرد این است با توجه به شرایط خود این موضوع حیاتی را کسب و به عمل برساند.
در این یادداشت سعی به آن است که بصیرت را از نگاه رهبری نقل کنیم، شاید این فرمایشات که از بیانات ایشان در سال 88 هر کدام کلید یک پژوهش جدی در عرصه بصیرت و بصیرت سازی باشد
حال رجوعی میکنیم به گوشهای از فرمایشات رهبری درسال88 در مورد بصیرت:
دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولى امر
بصیرت مهم است، نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند. آدم گاهى مىبیند که متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بىبصیرتىاند؛ نمیفهمند؛ اصلاً ملتفت نیستند. یک حرفى یکهو به نفع دشمن میپرانند؛ به نفع جبههاى که همتش نابودى بناى جمهورى اسلامى است به نحوى. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاى بدى هم نیستند، نیت بدى هم ندارند؛ اما این است دیگر، بىبصیرتى است دیگر.
این بىبصیرتى را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهاى مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوى تقلیدى - که هر چه گفت، شما قبول کنید. نه، این را من نمیخواهم - از بین ببرید. کسانى هستند که میتوانند با استدلال، آدم را قانع کنند؛ ذهن انسان را قانع کنند. وحتّى حضرت ابىعبداللَّه حسین (علیهالسّلام) هم از این ابزار در شروع نهضت و در ادامهى نهضت استفاده کرد.(1388/05/05 )
مراسم تنفیذ حکم دهمین دوره ریاست جمهورى
اگر بصیرت نداشته باشیم، اگر فراموش کنیم که دشمنانى در کمین انقلابند، ضربه خواهیم خورد؛ این براى ما تجربه شد.(1388/05/12)
بیانات در دیدار عمومى مردم چالوس و نوشهر
خداى متعال به پیغمبرش در آن دوران دشوار مکه میفرماید: اى پیغمبر! من با بصیرت حرکت میکنم؛ «قل هذه سبیلى ادعوا الى اللَّه على بصیرة انا و من اتّبعنى» خودِ پیغمبر با بصیرت حرکت میکند، تابعان و پیروان و مدافعان فکر پیغمبر هم با بصیرت. این مال دوران مکه است؛ آن وقتى که هنوز حکومتى وجود نداشت، جامعهاى وجود نداشت، مدیریت دشوارى وجود نداشت، بصیرت لازم بود؛ در دوران مدینه، به طریق اولى. اینى که من در طول چند سال
گذشته همیشه بر روى بصیرت تأکید کردهام، به خاطر این است که یک ملتى که بصیرت دارد، مجموعهى جوانان یک کشور وقتى بصیرت دارند، آگاهانه حرکت میکنند و قدم برمیدارند، همهى تیغهاى دشمن در مقابل آنها کند میشود. بصیرت این است. بصیرت وقتى بود، غبار آلودگى فتنه نمیتواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بیندازد.
اگر بصیرت نبود، انسان ولو بانیت خوب، گاهى در راه بد قدم میگذارد.
در زندگىِ پیچیدهى اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمیشود حرکت کرد. جوانها باید فکر کنند، بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند.
راه، بصیرت در شناخت راههاى جلوگیرى از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است. وقتى بصیرت بود، آنوقت شما میدانید با کِى طرفید، ابزار لازم را با خودتان برمیدارید.
یک روز شما میخواهید تو خیابان قدم بزنید، خوب، با لباس معمولى، با یک دمپائى هم میشود رفت تو خیابان قدم زد؛ اما یک روز میخواهید بروید قلهى دماوند را فتح کنید، او دیگر تجهیزات خودش را میخواهد. بصیرت یعنى اینکه بدانید چه میخواهید، تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید.
من فقط یک جمله عرض بکنم؛ مخاطب من عموم مردمند، بخصوص جوانان؛ هر چه میتوانید در افزایش بصیرت خود، در عمق بخشیدن به بصیرت خود، تلاش کنید و نگذارید، نگذارید دشمنان از بىبصیرتى ما استفاده کنند؛ دشمن به شکل دوست جلوه کند، حقیقت به شکل باطل و باطل در لباس حقیقت.
امیرالمؤمنین در یک خطبهاى (نهج البلاغه، خطبه ى 50) از جمله ى مهمترین مشکلات جامعه همین را میشمارد
امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور واضح در مقابل مردم آشکار و ظاهر بشود، کسى نمیتواند زبان علیه حق باز کند. اگر باطل هم خودش را به طور آشکار نشان بدهد، مردم به سمت باطل نخواهند رفت. آن کسانى که مردم را میخواهند گمراه بکنند.
باطل را به صورت خالص نمىآورند؛ باطل و حق را آمیخته میکنند، ممزوج میکنند، آن وقت نتیجه این میشود که ؛ حق، براى طرفداران حق هم مشتبه میشود. این است که بصیرت میشود اولین وظیفهى ما. نگذاریم حق و باطل مشتبه بشود.(1388/07/15)
بیانات دردیدار مردم قم در سالگرد 19دى
. پرچم، همان پرچم جنگ احد است؛ آدمها همان آدمهایند در جبههى دیگر، در جبههى مقابل. فرقش این است که آن روز آنها ادعا میکردند و معترف بودند و افتخار میکردند که کافرند، امروز همانها زیر آن پرچم ادعا میکنند که مسلماند و طرفدار قرآن و پیغمبرند؛ اما آدمها همان آدمهایند، پرچم هم
همان پرچم است. خوب، اینها بصیرت است. اینقدر که ما عرض میکنیم بصیرت بصیرت، یعنى این.(1388/10/19)
بیانات دردیدار اعضاى مجلس خبرگان
باید دشمنىها را شناخت. مشکل ما این است. اینکه بنده مسئلهى بصیرت را براى خواص تکرار میکنم، به خاطر این است. گاهى اوقات غفلت میشود از دشمنیهایى که با اساس دارد میشود؛ اینها را حمل میکنند به مسائل جزئى.
ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همین معنا را داشتیم. در صدر مشروطه هم علماى بزرگى بودند - که من اسم نمىآورم؛ همه میشناسید، معروفند - که اینها ندیدند توطئهاى را که آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانى که تحت تأثیر غرب بودند، مغلوب تفکرات غرب بودند، طراحى میکردند؛ توجه نکردند که حرفهایى که اینها دارند در مجلس شوراى ملىِ آن زمان میزنند، یا در مطبوعاتشان مینویسند، مبارزهى با اسلام است؛ این را توجه نکردند، مماشات کردند.
نتیجه این شد که کسى که میدانست و میفهمید -مثل مرحوم شیخ فضلاللَّه نورى- جلوى چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتى پیدا نکردند؛ بعد خود آنهایى هم که به این حساسیت اهمیت و بها نداده بودند، بعد از شیخ فضلاللَّه مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند و سیلى آنها را خوردند؛ بعضى جانشان را از دست دادند، بعضى آبرویشان را از دست دادند. این اشتباهى است که آنجا انجام گرفت؛ این اشتباه را ما نباید انجام بدهیم.
انسان وقتى نگاه میکند، مىبیند آگاهى مردم، بصیرت مردم، احساس مسئولیت مردم در قبال نظام اسلامى، حقیقتاً بىنظیر است.
با این احساس مسئولیت، با این احساس آمادگى، یقیناً اگر امروز یک حادثهاى مثل حادثهى دفاع مقدس در کشور ما پیش مىآمد، کسانى که وارد میدان میشدند، از آن روز که در دفاع مقدس جوانهاى ما مىآمدند، بیشتر خواهد بود و کمتر نخواهد بود. انسان این را از این حرکت عظیم مردمى احساس میکند. (1388/12/06)
بیانات دردیدار با طلاب و روحانیون
پس این مناسبتها و این اصل مسئلهى تبلیغ، ناظر است به عمل، همراه با بصیرت و یقین. باید، بصیرت باشد. یقین، یعنى همان ایمان قلبى متعهدانه، وجود داشته باشد و بر پایهى این بصیرت و یقین، حرکت انجام بگیرد. اگر بصیرت بود، یقین بود، اما کارى انجام نگرفت، این مطلوب نیست؛ تبلیغ نشده است. اگر چیزى تبلیغ شد، اما بدون بصیرت و بدون یقین - هر کدام از اینها کم باشد - یک پایه خراب است و مطلوب به دست نخواهد آمد. این یقین همان چیزى است که «ءامن الرّسول بما انزل الیه من ربّه و المؤمنون کلّ ءامن باللَّه و ملائکته و کتبه و رسله»؛ یعنى اولْ کسى که به پیام، اعتقاد و ایمان عمیق پیدا میکند، خودِ پیام آور است. اگر این نبود، کار دنباله پیدا نخواهد کرد، نفوذ نخواهد کرد. آن ایمان هم باید با بصیرت همراه باشد؛ همچنانى که حالا دربارهى بصیرت مطالبى گفته شده است و روشن است. این، میشود عمل صالح. اساس کار طرفداران حقیقت بایست بر این باشد که بصیرت را، راهنمائى را، هرچه میتوانند، برجستهتر کنند و این شاخصها را، این مایزها را، این معالمالطریق را بیشتر، واضحتر، روشنتر در مقابل چشم مردم قرار بدهند، که مردم بفهمند، تشخیص بدهند و گمراه نشوند. (1388/09/22)
بیانات در آستانه 13آبان
یک عنصر دیگرى که لازم است، بصیرت است. اینى که ملاحظه میکنید بنده مکرر در دیدار جوانها، دانشجویان، قشرهاى مختلف مردم، بر روى بصیرت تکیه میکنم، براى این است که در وضع بسیار مهم امروزِ دنیا و موقعیت استثنائى کشور عزیز ما - امروز در دنیا که موقعیت ممتازى است - هرگونه حرکت عمومى به یک بصیرت عمومى احتیاج دارد.
البته من این را هم به شما بگویم: امروز بصیرت جوانهاى ما هم از جوانان آن روزگارِ اول انقلاب و در اثناى انقلاب، یقیناً بیشتر است. خیلى چیزها را شما امروز میدانید، براى شما جزو واضحات است، که آن روزها باید براى جوانها، آنها را شرح میدادیم، بیان میکردیم؛ اما امروز جوانهاى ما اینها را میدانند؛ بصیرت بالاست. در عین حال من تأکید میکنم بر روى بصیرت.(1388/08/12)