آقا جان دلم گرفت
دیگر هوسله ندارم
از بی وفایی خسته شدم
نه بی وفایی نیست از مردم خسته شدم
کم حوسله شدم
دیگر برایم مهم نیست که حوسله درست است یا هوسله
اصلا آقا از دست خودم با این اخلاق ماخولایی خسته شدم
همه از دست من می نالند
نمی دانم چرا این قدر بد شدم
باز به من می کویند بمان
ببین آقا دل را
نمی شود که ادم را هیچ کس دوست نداشته باشد بعد /انجا بماند
کار من شده اداری
هی باید به این آن زنگ بزنم که تو را جان آن کس که دوست داردی این کار را بکنید
آخر هم این جوری جواب میدهن
اقا جان اصلا حق با اینهاست
من چه کنتم
آقا جان بد جور دم دمی مزاج شده ام
امروز حال دارم فردا نه
اصلا چه کنم
با خودم
با خود خسته ام
بیا یک لطفی کن
بیا مثل عیسی خودم را نه قلب را زنده کن
آقا نیازی به نفس مسیحایی هم ندارد یک فوت کوچک هم دل ما را درست می کند
بعد دستی هم به اخلاقم بکش
نماز و روزه من هم بدرد نمی خورد آنها هم خودت درست کن
آقا در کل زندگی دنیا و اخرت هم داغون است
نه دنیا دارم نه اخرت
ظاهرم خوب است اما باطنم خراب اندر خراب
آقا خط هم خوب نیست
آقا قد هم بلند تر کن، کمی هم تپلتر شوم بد نیست
راستی یک کار خوب هم برایم بفرست
اقا چندتا چیز دیگر هم هست صبرکنی می گویم
.
.
.
.
.
سوم شخص حاضر: ما نفهمیدیم شما امام زمان را برای حاجات خود می خواهید یا برای هدایت خود