چند صباحی است حضور سیاست مداران در ارکان ورزشی و پست های ورزشی از یک سو و حضور ورزشکاران در مسئولیت های مدیریتی و سیاسی در فضای عمومی کشور ما باب شده است به صورتی که حضور امثال رویانیان - که به قولی حتی یک عکس هم با شورت ورزشی ندارد- در راس تیم پر خرج پرسپولیس و یا حضور 4 نفر از ورزشکاران در شورای شهر پایتخت نماد اصلی این موضوع است.
جدا از اینکه عملکرد سیاسیون در عالم ورزش چگونه است عملکرد عجیب و غریب ورزشکاران در عالم سیاست در این چند روز و مخصوصا در انتخاب رئیس شورای شهر و شهر دار آنقدر سطح سیاسی و عقلانی شورا را پایین آورد که جدا در مورد حضور این افراد بدون تخصص باید هشدار داد.
رای عجیب عباس جدیدی به مسجد جامعی و قبول مسئولیت چند روز بعد از طرف جدیدی که مسجدجامعی به او داد انسان را به یاد بازی های کودکانه می اندازد که می گفتند چه بدهم بابات می دهی به من....
از طرفی رای صد در صد احساسی رضا زاده –که جدیدا منکر آن شده- به صورتی که در دور اول به هاشمی رای داد و در دور دوم با خط خوردگی به قالیباف بی تدبیر بودن این حضرات را عالم سیاست به تماشا عموم گذاشته است.
نبود سواد سیاسی و شناخت از عقبه تفکری و تصمیمات احساسی و نیز اغناء ساده از مهم ترین مواردی است که ورزشکاران بی تجربه در سیاست را تهدید می کند، از سوی دیگر قرار گرفتن قدرت یک عضو شورای شهر در دست یک نفر که به اصول کار آشنا نیست شرایط برای افراد سود جو جهت اخفال این افراد محیا می کند.
البته این موضوع یک طرف نیست، صدای اهالی ورزش هم از حضور سیاسیون بی تجربه که تفاوت رشته های ورزشی از هم نمی دانند مکرر درآمده است.
اینکه به چه دلیل مسئولین برای اداره ورزش از غیر ورزشی ها استفاده می کنند و یا اینکه چرا ورزشی ها بعد از بازنشستگی به جای مربیگری هوس سیاسی بازی می کنند باید به جدا بررسی کرد اما چیزی که مطمئن هستیم اثر سوء این نوع جابجایی بر عالم سیاست و ورزش هست.