*******************
این شعر البته اگر بهش بشه گفت شعر چون اصول شعر توش رعایت نشده از من است
جهان، جهان جنون است، اگر که بگذارنیم
هوا، هوای قیام ست، اگر که ننشینیمزمان، زمانه مستی ست، بیا که ما باهم
نشسته برسر کرسی عقل، دین سازیم
زهرچه حرف طریقت به سوی دل گفتم
سبب نشد که بفهمد خدای دین داریم
خدا پرستیم، نه به سبک خدا پرستی تو
زبند هرچه ریا ، هوا پرستی آزادیم
به سوی یار که رفتیم، به بار پر گنه ایم
سبو پر از می، مست، خدا گویانیم
اگر که یار پسندد سبو به دست گیریم
وگرنه سبح به کف، ذکر گویانیم
خلاصه همه حرف چنین باشد که ما
گرچه بدیم رو بسوی او داریم
امید است زنور پر از فروغ همو
به صحنه
قیامت با سبو آییم