نهِ ده

نوشته های محسن فینی زاده

نهِ ده

نوشته های محسن فینی زاده

نهِ ده
بایگانی

)این یاداشت را تو خرمشهر نوشتم وفرستادم(

آرام چشم هایت را می بندی، به تمام دنیا و به هرچه دنی (پست) است

و قلبت را باز می کنی به هرچه خوبی است، به هرچه باقی است

حالا بو به مشامت می رسد از بهشت

تو در بهشت هستی، در کربلا هستی، تو در جنوب هستی، زیر افتاب، گرما امانت را بریده اما هنوز هم بو بهشت می آید

عجب بو خوشی است این بوی جنوب، بوی باکری، بوی باقری، بوی آوینی، هنوز هم می آید

نمی دانم "فکه" معروف تر است یا آوینی یا نه "فکه" را آوینی معرفی کرد یا اوینی، فکه را

باز هم آرام هستی، بازهم هستی در بهشت

سرت را می چرخانی به سمت "طلایه"، این بار طلا کاسب می شوی.

وقتی دست در خاک های "طلایه" می کنی احساس می کنی توی مشتت، پر از طلا است، اگر ظهر باشد دیگر داغی ان را هم نمی فهمی

سفر می کنی به "چزابه" بهتر بگویم به فکه چزابه یا همان فکه جنوبی، دل را مقیم میکنی همانجا و می مانی، باز هم تو هستی و یک بهشت، به وسعت تمام جبهه جنوب و غرب مظلوم

می روی "شرهانی" یکی یا دوسال است راه افتاده امسال با با کاروان رفتیم. بوی اینجا بیشتر است. هنوز سنگر مصنوعی نیامده، همه چیز ناب است

قدم گذاشتی به "فتح المبین" تمام است، احساس می کنتی تمام وجودت فتح شده، حالا عشق برای واضح تر معنی می شود

"دوکوهه" هم جای خود داردف گردان تخریب، گردان کمیل، گردان حبیبف گردان عمار

وحالا صحنه آخر، مسجد، مسجد مقاومت، "مسجد جامع خرمشهر"، کوچک اما به بزرگی یک عالم مقومت و عشق

وحالا بازهم شهر، باز هم دود، بازهم بعضی از کسانی که شهدا و خون شهدا و حتی خدا را فراموش کرده اند، بعضی هایشان وقت جنگ تو بهشت بودند اند اما بهشتی نبوده اند

وباز هم شهر، بازهم بوی بهشت، و باز هم بوی بهشت این بار از بیت رهبری، همان بوی "هویزه" و "کرخه نور" را می دهد، بوی "کردستان" و باز هم عشق و باز هم حضرت خورشید، امام خامنه ای

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی