وقتی به تاریخ اسلام و حتی ادیان دیگر نگاه می کنید هیچ وقت دشمنان خارجی خطرناک ترین دشمن ها نیستند، یعنی آن چیزی که مسیحیت و یهودیت را دچار انحراف کرد دشمنان ظاهری آن نبود همچنان که آنچیزی که دین اسلام را بشدت آزار داد دشمان خارجی نبودند بلکه جهلت وجاهلان به ظاهر دین دار بودند، عده ایی با تند رویی و عده ایی با کند رویی .
حال هنوز هم اگر انقلاب خودمان را در نظر بگیری بازهم خطرناک ترین دشمنش امریکا و اسرائیل نیست بلکه همان تند رویی و کند رویی جاهلانه است
در زیر داستانی را به نقل از آیه الله نوری مرور می کنیم که شاهد هیمن ماجرا است:
عبدالله به همراه همسر باردارش در حالی که قرآنی را به جهت مطالعه روی سینهاش آویخته بود بر الاغی سوار بود و مسافرت میکرد. گروه تروریست خوارج او را دیده گفتند: این کتاب که بر سینه آویختهای دستور قتل تورا صادر کرده است. در این بین یکی از خوارج خرمای خشکیدهای را کنار نخل افتاده دید، آن را در دهان گذاشت، اما همینکه دیگران متوجه شدند و بر او خروشیدند که خوردن خرمای مردم خلاف شرع و نارواست، بلافاصله آن را از دهان بیرون آورده و پشیمان شد و نیز در همین حال از میان درختها خوکی گریزان بود، یکی از آنها سلاح کشید و خوک را کشت، سایرین پرخاش کردند که ریختن خود حیوان اگر چه خود باشد نوعی فساد انگیزی در زمین است!!! اما همین به ظاهر محتاطان با عبدالله و همسرش چگونه معامله کردند؟!! او را دست و پا بسته و با شکنجه و آزار کنار جوی آورده و همانند گوسفندی سر بریدند و آنگاه همسر باردارش را کشته، شکمش را دریدند و فرزند بیگناهش را بیرون آورده و ذبح کردند!!!
نقل شده است که یک مسیحی که باغبان بود، پس از دیدن این جریان از ترس خرمای درختش را به آنها تعارف کرد، اما آنها گفتند، ما هرگز بدون پرداخت قیمت آن، دست به نخل شما نمیزنیم و مسیحی بیاختیار فریاد زد: شما دستتان را تا مرفق به خون بیگناهی چون عبدالله آلوده میسازید و از خوردن خرمایی بدون پرداخت بها- آنهم با رضایت صاحبش- امتناع میورزید!!! (منبع داستان:خطرناکترین دشمنان انقلاب- آیه الله نوری، حسینی- ص 146 و 147)