حسن تو گر جلو در این کار کند
اجر آن بِه،از صد بنده که آزاد کند
گر مرحمتی بر من بی یار کند
آن مرحمتش روز جزاء یاد کند
گر خشم کند بر من عاصی، چه جفاست؟
حق است، ولی لطف، بِه از داد کند
با یاربگو، من بی کس، تنها زخودم
بد نیست ازبهرخدا، اندکی امداد کند
اینجا نه همان وعده می خانه عشق است
اما ضرری نیست، نظر بر من اضداد کند
اگر امشبی روز درخشیدن ماه است
ما را برهاند اگر عاقبتش عاد کند
ما عاصی، بی خانه، بیچاره عقلیم
این قوم به خود رفته، کجا یاد سجاد کند