کجا بسته دلم، یا کجا رفته دلم
گمان میان این همه جا ، نا کجا آباد است
غروب کرده دلم یا طلوع کرده رقیب
خیال که این همه حالم، خیال آباداست
نشست کرده زمین، یا رفیع گشته قمر
میان ماه من و من ، هزار آباد است
کران گشت زمان، کران کشته رفیق
محال دیدن من شد، که کور آباد است
عیال گشته ظواهر، نهان گشته خدا
فغان ز دست خلایق که کفر آباد است